#خوزستان_تنهاست

دارد باران می‌بارد، چه بارانی! خدایا چشم ابرهات را بگیر آنطرف‌تر!!! ببرشان #خوزستان، هورالعظیم، کارون، ببرشان سیستان، بلوچستان، ببرشان هرجا که آب نیست. باران که می‌زند خنک می‌شود زمین، خنک می‌شود هوا، و آدم‌ها، درخت‌ها، گاومیش‌ها کیف می‌کنند. خدایا! به خودت قسم که ما این باران را نمی‌خواهیم، ابرهات را بردار ببر همان‌جایی که باید تا نفس بگیرند آدم‌هایی که باید، حتی برای چند ساعت، حتی برای چند روز... زیر این باران که نمی‌توان قدم زد، زیر این باران که نمی‌توان آرام بود، وقتی آدم‌هایی از بی‌آبی، خون می‌گریند، وقتی زمین عظیمی از بی‌بارانی ترک برداشته، وقتی تالاب‌هایی خشکیده و حیواناتی هرثانیه تلف می‌شوند و انسان‌هایی در عزای درخت‌هاشان، در عزای دام‌هاشان و در عزای خودشان، سیاه پوشیده‌اند.
باران می‌بارد و من به یاد گرمای این‌روزهای جنوب کشورم می‌افتم، باد می‌وزد و من پنجره را می‌بندم، شیشه خیس می‌شود، چشم‌های من هم...
خدایا! هیچ‌کس کاری نمی‌کند! هیچ‌کس چیزی نمی‌گوید، هیچ‌کس قدم درستی بر نمی‌دارد! تو بارانت را بفرست و سیرابشان کن، که تو مهربان‌ترینی و رفیق‌ترین بر آنان که رفیقی ندارند...
یا رفیق من لا رفیق له...

#نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۱۷)

خوزستان

#نه_به_انتقال_آب_کارون #خوزستان_مظلوم

#خوزستان_مظلوم #نه_به_انتقال_آب #کارون_جان_ماست

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط